، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

عشق بابا و مامان

اولین جدایی

شنبه هشتم مهرماه اولین شبی بود که از پسرم دور بودم شب مجبور شدم بمونم خوابگاه دانشگاه خرمشهر خیلی شب بد و طولانی بود احساس میکردم یه تکه از وجودم نیست خیلی گریه کردم دوستام خیلی دلداریم دادن اما بی فایده بود بغضم سنگین تر از این حرفها بود  ارام و قرار نداشتم همش زنگ میزدم مامانم و مامانم هم دلداریم میداد و میگفت اهورا خیلی راحته و از این حرفا اما دل من داشت از دلتنگی میترکید خلاصه خیلی وحشتناک بود وقتی فردا استادمون گفت کلاس دوشنبه برگزار نمیشه بال در اوردم سریع وسایلم رو جمع کردم وراهی شدم وقتی اهورا رو دیدم انگار همه دنیا رو بهم داده بودند هر چه میبوسیدمش سیر نمیشدم    اهورا هم وقتی منو دید خیلی خوشحال شد یه لحظه ه...
12 مهر 1391

دل نگرانیهای مادرانه

از اول مهر باید برم دانشگاه از یک طرف خوشحالم ام از یک طرف هم خیلی دلواپسم چون نمیدونم پسرکم رو چیکار کنم اخه باید برم خرمشهر ونمیتونم اهورا رو تنها بزارم خیلی به خودم وابسته است مامانم میگه بزارش پیش خودم اما نمیدونم اهورا به مدت طولانی میمونه یا نه؟ بیچاره مادرها تا ما بچه هستیم باید ما رو ساپورت کنن وقتی هم بزرگ شدیم بچه هامون رو مخصوصا مامان من که خیلی زحمت منو کشیده و من هیچ وقت نمیتونم جبران کنم فقط میتونم بگم خیلی دوست دارم مامان گلم خلاصه دنبال یه راه حلم امیدوارم بتونم بهترین راه رو پیدا کنم ...
31 شهريور 1391

جشن تولد در سفر

همونطوری که گفته بودم تولد گل پسرم رو توی سفر گرفتیم به همراه عمه وعموهای مهربون و البته مادر جون . همه لطف کردن وبه پسری کادو دادن و ما رو حسابی شرمنده کردن و جا داره ازشون تشکر کنیم وامیدواریم جبران کنیم ...
29 شهريور 1391

اولین سفر اهورا کوچولو

سلام دوستان ما از سفر برگشتیم سفر طولانی نبود اما خوش گذشت جای تمام دوستان سبز این اولین سفر گل پسرم بود خیلی بهش خوش گذشت و تا تونست آب بازی کرد امسال رفتیم استان چهار محال واصفهان وخلاصه خیلی خوب بود و اینم عکسهای مسافرت جوجه کوچولو ...
27 شهريور 1391

خبر خوش 2

سه روزدیگه تولد گل پسرمه مامانی و بابایی خیلی خوشحالن که تو رو دارن مامانی از دو ماه جلوتر تدارک دیده تا یه تولد خوب وبا حال برات بگیره اما برنامه سفر پیش اومد و تصمیم گرفتیم با عمه عموها بریم سفر و همون جا برات تولد بگیریم اینم برای خودش یه خاطره میشه عزیز دلم برای داشتن تو خدا رو روزی هزار بار شکر میکنم بازم تولدت مبارک امید زندگی پدر و مادر ...
20 شهريور 1391

خبر خوش

مامانی خیلی خوشحاله چون کارشناسی ارشد قبول شده و البته با کمک بابایی مهربون و گل پسرم از هر دوتون ممنونم که صبوری کردین دوستون دارم خیلی زیاد ...
16 شهريور 1391