دل نگرانیهای مادرانه
از اول مهر باید برم دانشگاه از یک طرف خوشحالم ام از یک طرف هم خیلی دلواپسم چون نمیدونم پسرکم رو چیکار کنم اخه باید برم خرمشهر ونمیتونم اهورا رو تنها بزارمخیلی به خودم وابسته است مامانم میگه بزارش پیش خودم اما نمیدونم اهورا به مدت طولانی میمونه یا نه؟بیچاره مادرها تا ما بچه هستیم باید ما رو ساپورت کنن وقتی هم بزرگ شدیم بچه هامون رومخصوصا مامان من که خیلی زحمت منو کشیده و من هیچ وقت نمیتونم جبران کنم فقط میتونم بگم خیلی دوست دارم مامان گلمخلاصه دنبال یه راه حلم امیدوارم بتونم بهترین راه رو پیدا کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی